طاهره علیپناه جهرودی* – ونکوور
کتاب ویلیام بلیک بهروایت دکتر مهدی مشگینی در ۵۰۰ صفحه در دی ماه ۱۳۷۸ خورشیدی برابر با ژانویهٔ ۲۰۰۰ میلادی در کانادا منتشر شد. این کتاب ۷ فصل، ۲۲ عنوان، ۵۷ تابلوی نقاشی رنگی و ۷۳ تابلوی سیاهوسفید است. در این کتاب از نویسندگان و شعرای ایران که در سبک، ایده، نظر و تفکر نزدیک به اشعار و تفکر بلیک بودهاند، نام برده شده و نمونهٔ آثار در مقایسه آورده شده است. شعرا و نویسندگان قدیم از رودکی، فردوسی، حافظ، مولوی، سعدی تا معاصران: سهراب سپهری، خانلری، عشقی، شاملو، هدایت و دیگران که حدود ۲۲ تن میشوند.
این کتاب شرح و تحلیل بخشی مهم از اشعار این شاعر، عارف و نقاش بزرگ انگلستان در قرن هجدهم است که او را همردیف با شکسپیر میدانند و سبک اشعارش رمانتیک و عارفانه است.
ویلیام بلیک متولد ۲۸ نوامبر ۱۷۵۷ در لندن است و مرگ او در ۱۲ اوت ۱۸۲۷ در لندن رخ داده است. ویلیام بلیک سومین پسر خانواده بود. به مدرسه نرفت و بدون داشتن معلم به مطالعه پرداخت. نوشتههای جان میلتون، متون کلاسیک یونان، متون لاتین، اشعار شکسپیر، بن جانسون و مکفرسن را خواند و در زندگی هنری از آنها تأثیر پذیرفت. از نخستین اشعاری که در خردسالی سرود، بارقهای از عرفان و دید شهودی در وی آشکار بود.
او بعدها در کلیسای سنپل در رشتهٔ هنر (نقشهکشی) تحصیل کرد و در حرفهٔ گراورسازی مشغول به کار شد. در همان سالها آثار روحیهٔ هنری و خلاق در او آشکار بود. بلیک فردی انساندوست، صلحطلب و آزادیخواه بود و اندیشههایش را بیپروا در آثارش بیان میکرد. عرفان او با اندیشههای مولانا شباهت و همسانی داشت.
بلیک بهمدت ۶ سال در آکادمی سلطنتی به فراگیری نقاشی پرداخت. کتابهایش را بهروشی بهنام چاپ تذهیبی که خودش ابداعکنندهٔ آن بود، منتشر میکرد. بدین معنا که سرودههایش را با روش خاص خود تذهیبکاری کرده و به چاپ میرساند. این شاعر رمانتیک در عرصهٔ پهناور ادبیات، فلسفه، الهیات و عرفان مسیحی تأثیر بسزایی داشته است و جز به رستگاری بشر به چیزی نمیاندیشید.
بلیک با بیانی رمانتیک اندیشههای عرفانی را بازگو میکرد. دور شدن از ملکوت و غلبهٔ مادیگرایی و علمپرستی و توجه به جهان درونی انسان و تخیل را میتوان از جمله اندیشههای محوری و دغدغههای فکری این شاعر هنرمند دانست. از همینرو، بلیک از تأثیرات انقلاب صنعتی بر انگلستان نفرت داشت. وی که هماره در فقر و تنگدستی بهسر میبرد، هیچگاه سعی نکرد از حمایت دوستانش برای رسیدن به قلههای پیشرفت مادی بهره ببرد. بلیک برای خودش دنیایی اسطورهای خلق کرد و سمبلهایش را در آنجا قرار داد. وی ذات اصلی آثارش را شهود و پیشگویی میدانست. در اسطورههایش انسان بهاندازهٔ خدا در شکلگیری گیتی و کیهان نقش بازی میکند و از اینرو، پایهٔ هستیشناسانهٔ عرفان خود را بر «انسانجهانی» قرار داد.
بلیک در سال ۱۷۸۸ نوع خاصی از چاپ تحت عنوان برجستهکاری یا چاپ مصور (چاپ تذهیبی) را به کار بست و بیشتر کتابهایش را به این روش پدید آورد.
از نقاشیها و اشعار او بهعنوان آثاری برجسته از جنبش هنری رمانتیک در قرن هجدهم یاد میشود. بلیک مسیحی بود و به کتاب مقدس بسیار احترام میگذاشت، اما دشمن کلیسای انگلستان و عقایدش بود.
او در شعری با عنوان «به تحمل تیرهای عشق» از زبان کودکی سیاه سخن میگوید که سیاهان و سفیدان را مانند هم میداند. بلیک در تمام طول عمرش یک فعال سیاسی، اجتماعی باقی ماند و عقایدش در برخی آثارش با سمبولیسمی رازآمیز به نمایش گذاشته شده است. بلیک سرانجام در سن ۷۰ سالگی پس از انتشار ۱۳ کتاب شعر از دنیا رفت. ویلیام بلیک آزادیخواهی پرشور و انساندوست بود. او از پیشداوریهای نژادی، دینی و قومی بیزار بود و همهٔ انسانها را فرزندان آزاد و برابر آفریدگار میدانست که برای شادکامی و نیکبختی بر بساط زمین گام گذاشتهاند.
حال پس از گذری کوتاه بر زندگی ویلیام بلیک، با هم مروری میکنیم بر آنچه دربارهٔ وی در این کتاب آمده است:
بلیک نقاشی چیرهدست بود و نقاشیهایش ترکیبی بود از تصاویر ذهنی ظلم و ستم، مرگ، باورها و رؤیاهایش و بهعنوان مکمل و همراه اشعارش بهکار میرفت. برای مثال تابلو شعر «آوای شاعر باستانی»، «آمریکا: یک پیشگویی پیامبرانه…»، «پسری کوچک که گم شد» و موارد دیگر.
بلیک به سبب عقایدش به مخالفت با دیدگاه طرفداران نیوتن از جهان پرداخت. این طرز تفکر در شعری بهنام اورشلیم که نمونههایی از آن در فصل هفتم کتاب آمده است، انعکاس پیدا کرد.
بلیک از بردهداری متنفر بود و به تساوی نژادی و جنسیتی اعتقاد داشت. بسیاری از نقاشیها و اشعار او نیز به این موارد اشاره دارند. برای مثال: «پسر سیاه کوچولو» از مجموعه ترانههای عصمت در فصل چهارم کتاب و «اعدام با شکستن استخوانها»، «اعدام با زنده آویختن از کمرگاه به چوبهٔ دار» در همان فصل از کتاب. او میگوید: «همهٔ انسانها مانند یکدیگرند.» همانطور که استاد سخن سعدی میگوید: بنی آدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
بلیک اشعارش را با مجموعه ترانههای عصمت و با شعر «فلوتزن» یا «نیزن» شروع میکند؛ نیزنان در درههای بکر دور / در میان نغمههای ناب شاد
همانند مولانا که مثنویاش را با حکایت «نی» آغاز می کند:
بشنو از نی چون حکایت می کند / از جداییها شکایت میکند
برای شناخت بلیک و شعرش بهترین نقطه، شروع آشنایی با اشعار مجموعه «ترانههای عصمت» و «ترانههای تجربه» اوست. در اشعار بلیک جوان سمبل روح والای بشری؛ کودکی خیالی و سمبلیک است در قالب روحالقدسی کوچک و در مورد مولوی دیدار با شمس تبریزی انگیزه میشود برای سرودن شورانگیزترین غزلیات شعر فارسی. در مورد حافظ پیر مغان سرچشمهٔ آگاهی و «سالک» راستین طریق حق و حقیقت و دلیل راه غزلسرای یگانهٔ شیراز است:
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود / سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
پیر مغانِ حافظ، موجود اسطورهای و افسانهای است و اصل نور خلفترین فرزند خورشید و مظهر انسان کامل است و سمبل محض کردار نیک، گفتار نیک و پندار نیک:
آن روز بر دلم در معنی گشوده شد / کز ساکنان درگه پیر مغان شدم
بر خلاف این «پیر» حافظ و «شمس سالخورده» مولای روم، انسان کامل بلیک «کودک» است. کودکی کوچک و بیتجربه، کودکی پاک و نیالوده که هنوز دندان گندم خوردن ندارد و دستش به میوهٔ حرام آن درخت تحریمشدهٔ باغ عدن نمیرسد. او موجودی است عاری از کینه، با دلی صافتر از آینه، انسانی تهی از حسد و بیگانه با حرص، بری از رنگ و ریا و انعکاسی از ذات خدا. انسان کامل بلیک به ماده و مادیات بیاعتنا و روح صیقلیاش جام جهاننمای عشق حقیقی است. او هنوز از بهشت رانده نشده است.
این الههٔ عصمت الهامبخش بلیک و مرکز ثقل اشعار مجموعه سرودهای عصمت و تجربه میشود و مثل شمس تبریزیِ شاعر بلخ و پیر مغانِ شاعر شیراز، با هر اسم و رسمی «پیر» و «مرشد» اوست.
کودک ذهنی بلیک هم که اولین بار در شعر مقدمهٔ سرودهای عصمت سوار بر پارهابری، بر او ظاهر میشود، در بقیهٔ اشعار مجموعه در چهرههای مختلف تجلی میکند. اشعار این مجموعه پر است از لغات طفل، کودک، پسر، دختر، بره، چوپان، پدر، مادر و خدا. تیتر بسیاری از اشعار مجموعه هم اشارهٔ مستقیم به این موجود کوچک معصوم دارد.
در بند سوم شعر روحالقدس کوچک که تپشهای طبل قلبش در سماعی مولانایی از ملودی فلوت شاعر مرتعش شده و حالت گریهٔ شادی به او دست داده، در بیخبری و خلسهٔ محض، بیچونوچرا اطاعت میکند. چرا که او را هم مثل هزاردستان شیراز استاد ازل طوطیوار سخن عشق آموخته است:
در پس آینه طوطیصفتم داشتهاند / آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم
و کودک بلیک میگوید:
«نیزن بنشین و بنویس / در کتابی که همه بتوانند بخوانند»
پس الههٔ کوچک از حیطهٔ دید من ناپدید شد / و من یک نی تو خالی چیدم. پس از آنکه روحالقدس کوچک، شاعر را به نوشتن دفتر اشعاری از شور و شادی، مهر و محبت و صفا و عشق ترغیب میکند و ناپدید میشود، شاعر میفهمد که چه وظیفهٔ خطیر و مسئولیت سنگینی به عهدهٔ او گذاشته شده است. از این بهبعد، سرنوشت هنری و رسالت ادبی بلیک در حدود چهل سال بقیهٔ عمرش از چند جهت مختلف شباهتی با رنج سی و چند سالهٔ استاد بزرگ توس دارد. او که با اولین شاهکارش، داستان بیژن و منیژه، آغاز میشود. اگر بلیک را کودک خندان به نوشتن سرود و ترانه ترغیب میکند، ابرمرد توس را همسرش، بت مهربانش با چهرهٔ گشاده، شمع و چراغ و نار و نارنج تشویق به نوشتن داستانی از دفتر باستان میکند و استاد توس هم مثل بلیک بیچونوچرا و بیقیدوشرط دعوت او را لبیک میگوید و بار این امانت خطیر را به دوش میکشد. ویلیام بلیک هم در شب قیرگون استعمار و استثمار سیاه امپراتوری انگلیس تمام وجودش فریاد اعتراض میشود بر علیه ظلم و استبداد، اختناق، اسارت و خونریزی و همهٔ بیعدالتیهای دیگر امپراتوری بریتانیای کبیر. او وجدان مردمش میشود. بلیک قبل از اینکه لندنی، انگلیسی، مسیحی باشد، یک انسان است با اندیشهٔ مستقل که عمرش، جوانیاش و همهچیزش را فدای رسالتش میکند. مجموعه ترانههای تجربه نمایشگر انسان است و آز و نیازهایش و حیرتش در پیچیدگی کلاف سردرگم زندگی. برخلاف آن، شعرِ مقدمهٔ مجموعه ترانههای عصمت در فضای بین زمین و آسمان و با حضور الههٔ پاکی و صفا در میان شادی و سرور همراه با آهنگ فلوت و موسیقی و شعر شروع میشود.
* * * * *
مطالب درجشده در این شماره مقدمهای بود بر کل مطالب مطرح در مورد بلیک و آشنایی گذرا با او، در شمارهٔ آینده دربارهٔ او بیشتر خواهید خواند؛ در باب شخصیت و خصایل او و حقایق زندگیاش، عرفان، انساندوستی، مبارزه با ظلم به زنان و کودکان، نژادپرستی، عشق، ازدواج و علمپرستی که در اشعار و تابلوهای او به قلم و تصویر درآمده است، تحلیل و گفتوگو خواهیم داشت.
قسمت بعدی این مطلب را در اینجا بخوانید
*طاهره علیپناه جهرودی، عضو سابق شورای مرکزی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران است. وی فعالیت خود را در مطبوعات در سال ۱۳۷۶ آغاز کرد که تا سال ۱۳۸۶ ادامه داشت. در این مدت، از ایشان، چهل نقد فیلم و دوازده مقالهٔ سینمایی منتشر شده است. علیپناه جهرودی همچنین داور انجمن در بیست و پنجمین جشنوارهٔ فجر بوده است. وی سمتهای کارشناس قوهٔ قضاییه کتاب و کتابشناسی، کارشناس امور حقوقی فیلم و سینما، کارشناس مسئول طرحها و بررسیها در معاونت سینمایی وزارت ارشاد (۱۳۵۶ تا ۱۳۸۶)، و تدوین فرهنگ سینماپیشگان ایران را در کارنامهٔ حرفهای خود دارد.